محمدکاظم کاظمی، یکی از مهجران افغان در ایران، در وبلاگ خود متن نامه‌ای را قرار داده که در اعتراض به سریال چارخونه، برای روزنامه جام جم فرستاده‌بوده، اما آنها از انتشار آن خودداری کرده‌اند. او نوشته است:

«بسیار رنجبار است که کسی لهجه‌ات‌، این رکن مهم هویتت را به سخره بگیرد. و رنجبارتر این است که لهجه‌ای نازیبا و ناخوشایند را به تو نسبت دهند و آن را به نام تو به سخره بگیرند. و این رنجی است مضاعف‌.

ما مهاجران افغان در ایران‌، هر شب با دیدن مجموعه طنز «چهارخانه‌» چنین رنجی را متحمل می‌شویم‌. البته ما مردم‌، فرزند رنجیم و با آن بزرگ شده‌ایم‌، ولی این بار، دشواری در این است که زبانمان را به سُخره گرفته‌اند و زبان خانة حقیقت آدمی است‌.

باری‌، من به دیگر جوانب شخصیتی با عنوان «نذیر شنبه‌» در این مجموعه درنمی‌پیچم و از اینها به اختصار می‌گذرم که در افغانستان کسی را «شنبه‌» و «یک شنبه‌» نام نمی‌نهند و خود می‌دانند که اینها نام روزهای هفته است‌، نه نام آدمیان‌. فقط کلمة «جمعه‌» آن هم به خاطر قداستی که دارد، وارد بعضی نامهای ما شده است‌، مثل «جمعه‌گل‌» و امثال اینها. و نیز به این موضوع نمی‌پیچم که نحوة حضور این شخصیت و این که به مرور زمان‌، از کارگری به مراتب و شئون دیگر اجتماعی می‌رسد و حتی جای را برای دیگران هم تنگ می‌کند، خود کنایه‌گونه‌ای است بر حضور مردم مهاجر افغانستان در ایران‌.

باری‌، نقطة تأکید و گلایة اصلی من که حدود بیست سال است در این مملکت قلم می‌زنم و دربارة زبان فارسی افغانستان و ایران پژوهشهایی کمابیش هم داشته‌ام‌، این است که به‌سخره‌گرفتن لهجة هر فارسی‌زبان‌، چه ایرانی و چه غیرایرانی‌، در این روزگاری که ما فارسی‌زبانان نیاز به همراهی و همسویی با هم داریم‌، کاری است ناستودنی‌. این بسیار فرق می‌کند با این که در برنامة کودک‌، لهجة فلان قبیلة افریقایی را تقلید می‌کنند (مثلاً در برنامة فیتیله‌) چون تشابه یا عدم تشابه این صورت تقلیدشده با اصل آن‌، نه چندان محرز است و نه چندان مهم‌.

از این گذشته‌، چنان که پیشتر اشاره کردم‌، این تقلید از لهجة افغانستان‌، متأسفانه بسیار مضحک و ناشیانه از کار درآمده است‌. شاید بگویید این ویژگی یک برنامة طنز است‌، ولی همگان نیک می‌دانیم که طنزآمیزبودن یک مجموعة تلویزیونی‌، نمی‌تواند جوازی برای به سخره‌گرفتن لهجه‌ها باشد، چون یک طنز واقعی‌، باید بیش از لهجه‌های خنده‌آور، بر عناصر باطنی‌تر و عمیق‌تری متکی باشد، به‌گونه‌ای که با یک لهجة معیار و بهنجار نیز تأثیر خود را برجای گذارد، چنان که دیگر شخصیتهای این مجموعه‌، لهجه‌هایی سالم و مطابق هنجار دارند. اگر در اینجا نیز ما شخصیتی می‌داشتیم که تا حدود زیادی معرّف چهرة واقعی مردم افغانستان باشد، البته جای چنین چند و چونی نبود.

از آن گذشته‌، من نمی‌دانم که چرا فقط در برنامه‌های طنز نوبت به ما مردم می‌رسد و چرا کمتر اتفاق افتاده است که در مجموعه‌های تلویزیونی‌، باری یک افغان واقعی‌، با همان رفتار و گفتار طبیعی خودش نشان داده شود، تا حداقل زمینة شناخت بهتر میان همزبانان فراهم آید. به راستی شما می‌خواهید از همزبانانتان در آن سوی مرز، یعنی از بخش عمده‌ای از فارسی‌زبانان دنیا، چه تصویری به مردم خود ارائه کنید؟ به راستی این به نفع این حوزة زبانی و فرهنگی است‌؟

البته سازندگان مجموعه‌، گویا برای پیش‌گیری از انتقادهایی که از این رهگذر بر کارشان وارد می‌شود، داستان را چنین تنظیم کرده‌اند که این «شنبه‌» به واقع یک ایرانی است که خود را افغان وانمود کرده است‌. ولی این تمهید، در کل مجموعه بسیار کمرنگ است و در هر حال‌، این شخصیت از هر جایی باشد، گویا لهجة افغانستان را تقلید می‌کند و تأثیر منفی خود را بر جای می‌گذارد.

باری‌، چنان که گفتیم‌، دردآور این است که آنچه با عنوان لهجة افغانستان در این مجموعه به نمایش درآمده است‌، با لهجة فصیح‌، شیرین و فاخر مردم این کشور تفاوتی بسیار دارد. زبان فارسی در افغانستان‌، از جهاتی‌، دست‌نخورده‌، خالص و باستانگونه (آرکائیک‌) باقی مانده است‌، به گونه‌ای که می‌تواند یادآور لهجة فارسی کهن‌، حتی فارسی کهن ایران کنونی باشد.

نمایاندن درست و صادقانة لهجة مردم افغانستان‌، به واقع تصویرکردن بخشی از تاریخ پرافتخار زبان ادب فارسی است‌. این لهجه می‌تواند همانند یک شی‌ء تاریخی گرانبها برای مردم ایران نیز جذاب باشد. ما شنیده‌ایم داستان حیرت‌کردن استادان دانشگاه ایران را از این جملة یک دختر فقیر در کابل که به دوستش گفته بود «شرمت باد، از بیگانه دریوزه می‌کنی‌؟»1 و دیده‌ایم که یک نویسندة صاحب‌نام ایران‌، باری نام مقاله‌اش را از گفتارهای یک کارگر افغان انتخاب کرده بود که «از تلخ پروا نیست‌».2

چنان که پژوهشگران زبان و ادب فارسی مسجل کرده‌اند، لهجة فارسی افغانستان و تاجیکستان‌، به‌ویژه در نظام آوایی خود، با لهجة کهن فارسی قرابت بسیاری دارد. بررسی شعر مولانا، فردوسی و حتی حافظ، نشان داده‌است که قرائت درست شعر آنان‌، بیش از آن که به لهجة رایج در ایران کنونی نزدیک باشد، به لهجة افغانستان نزدیک است‌. مثالها و شواهد این بحث‌، بسیار است و من فقط به منابع مورد نظر ارجاع می‌دهم‌.3

با این وصف‌، می‌توان گفت که ما در افغانستان امروز، به واقع لهجة ایران قدیم را می‌بینیم‌، که مردم آن روز طوس و اصفهان و شیراز بدان سخن می‌گفته‌اند. در ایران‌، همان‌گونه که تحولات سازندة زبان بیشتر بوده است‌، گویش فارسی نیز بیشتر تغییر کرده است‌، ولی در افغانستان به تبع رکود نسبی زبان‌، لهجة قدیم سالم‌تر باقی مانده است‌. یادآوری می‌کنم که این سخن ما دربارة لهجة واقعی مردم افغانستان است‌، نه آنچه از زبان نذیر شنبه و آن دوستش در مجموعة «چهارخانه‌» می‌شنویم‌.

برای ما مردم افغانستان مایة مباهات است که بعضی واژگان کهن فارسی را حفظ کرده‌ایم‌. بسیاری از ما، به «اجاق‌»، «آتشدان‌» می‌گوییم‌; به «چکمه‌»، «موزه‌» می‌گوییم‌; به «شلوار»، «ازار» می‌گوییم‌; به «سفره‌»، «دسترخوان‌» (دستارخوان‌) می‌گوییم و کسی که با این واژگان آشنا باشد، لاجرم شاهنامة فردوسی و تاریخ بیهقی و دیگر متون کهن فارسی را بهتر درک می‌کند.

ولی به همان میزان‌، مایة دریغ است که در شبکه‌های گوناگون صدا و سیما، تقریباً هیچ‌گاه به این ذخایر زبانی اشاره‌ای نشده و راهی برای دادوستدهای سازنده که پیوستگی بیشتر میان فارسی‌زبانان را سبب خواهد شد، باز نشده است‌.

با این وصف‌، به نظر می‌رسد آنچه در مجموعة «چهارخانه‌» دیده می‌شود ـ صرف نظر از جوانب اجتماعی و کنایه‌های خاص آن ـ کاری در راستای شناخت و همدلی بیشتر میان فارسی‌زبانان نیست‌. حتی می‌توان گفت در این مجموعه‌، به صورت غیرمستقیم‌، لهجة فاخر فارسی قدیم ایران نیز به سخره گرفته شده است‌. »

شایان ذکر است که پیش از این نیز رایزن فرهنگی افغانستان در گفتگو با خبرنگار فرارو، نسبت به این سریال اعتراض کرده بود که سازنده چاخونه، با لحن نامناسبی پاسخ وی را از طریق خبرگزاری فارس داد.


پی‌نوشت‌ها

1. شفیعی کدکنی‌، محمدرضا، موسیقی شعر; چاپ دوم‌، تهران‌: آگاه‌، ۱۳۶۸ صفحة ۲۶.

2. عنوان مقاله‌ای است از یوسفعلی میرشکاک که متأسفانه نشانی آن را در این لحظه ندارم‌.

3. شواهد این بحث را می‌توانید در این منابع بیابید:

ـ روان فرهادی‌، عبدالغفور، «یاری شاهنامه در پژوهش‌ِ تلفّظِ واژه‌های فارسی‌»، برگ بی‌برگی‌، به کوشش نجیب مایل هروی‌; چاپ اول‌، تهران‌: طرح نو، ۱۳۷۸، صص ۱۴۱ ـ ۱۷۲. 

فکرت‌، محمدآصف‌، «لهجة بلخ و دریافت بهتر سخن مولوی‌»; نثر دری افغانستان‌; جلد دوم‌، چاپ اول‌، پشاور: بنیاد انتشارات جیهانی‌، ۱۳۸۰.

ـ وحیدیان کامیار، تقی‌; «زبان فارسی در عصر حافظ»، در قلمرو زبان و ادبیات فارسی‌، چاپ اول‌، مشهد: انتشارات محقق‌، ۱۳۷۶، صص ۱۵۱ ـ ۱۹۴.

ـ بهار، محمد تقی‌; سبک‌شناسی‌: تاریخ تطوّر نثر فارسی‌; ۳ جلد، چاپ نهم‌، تهران‌: مجید، ۱۳۷۶، صفحات

۲۲۸، ۲۳۰، ۲۳۴، ۳۵۱، ۳۷۸، ۳۹۴ و ۶۳۲.

ارسال این مطلب به دوستان دریافت فایل مطلب نسخه قابل چاپ
Balatarin
نظرات بازدیدکنندگان
1386-06-22 05:41
شما چه حقی داری در مورد سریال ایرانی نظر میدی
1386-06-22 05:11
به نظر من این سریال چندان ربطی به افغانستان ندارد. چون بازیگران این سریال خودشان در سریال گفته اند که از یکی از ولایت های ایرانی آمده اند و فقط نذیر شنبه خود را افغانی جا زده است. لهجه ی آن ولایت ایرانی هم شباهت هایی با لهجه ی افغانی دارد. حال چرا این لهجه را به افغانی ربط می دهید؟و در بند پنجم از تقلید لهجه ی افغانی سخن گفته اید؟ همچنین نذیر شنبه از زمانی که به دنیا آمده و در ایران زندگی میکرده همین نام را داشته! پس این گونه نام ها هم هیچ ارتباطی با نام های افغانی ندارند و مربوط به آن ولایت ایرانی اند.
1386-06-21 23:55
عزیزه من شما در اشتباهی من خودم رفیق افغانی دارم ( یه دانشجو ) اتفاقا همین امروز با اون صحبت می کردم در مورد اینکه آیا شما از این موضوع ناراحت هستین یا نه پرسیدم.اونم با خنده گفت.اتفاقا از این سریال هم خوشش می یومد
1386-06-21 23:49
سلام من یک ایرانی فارسی زبان هستم و به دلیل این عمل شرم آور هم وطنم از شما عذز می خواهم . به امید ایران و افغانستان آزاد ...
1386-06-21 23:19
شوخی با لهجه ها، حتی ناشیانه، از قدیم در همه تلویزیونها و رادیو ها معمول بوده. همین الان هم رادیو های محلی بی بی سی که از طریق اینترنت قابل دسترسی هستند برنامه هایی دارند که با لهجه های محلی ولز و اسکاتلند شوخی می کممد و هیچکس هم متعرض نمی شود. مشکل ما شرقی ها، مخصوصاً ایرانی ها، این است که تمام زوایای هر شوخی، نوشته و گفته ای را به دنبال دستاویزی برای ناراحت شدن و بر خوردن می گردیم و با یافتن آن، سریعاً قال می کنیم. تحمّلمان را بیشتر کنیم...
1 2
نظرات 2 + ارسال نظر
بهنام چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 15:32 http://asre2008.blogfa.com

سلام وبلاگ خوب و مفیدی داری امیدوارم همینطور ادامه بدهی من دعوت نامه پارسا اسپیس میخواستم متشکرم

رنجبر پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:48

بابا تو خر کی هستی این وسط؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد